نقد و بررسی فیلم و سریال های کره ای

 آجوشیِ من/ آقای من؛ 

در این سریال بر خلاف اکثر سریال های کره ای، خبری از کلیشه های همیشگی نیست. فیلمنامه ی قوی و بازیهای پخته ی بازیگران، سریال باارزشی رو پیش روی مخاطب قرار داده. سکانس ابتدایی، حال و هوایی سینمایی داره و مخاطبِ حرفه ای رو کاملاً جذب می کنه. در این سکانس ویژگی های کلی شخصیت های اصلی معرفی می شه: یکی دلسوز و حمایتگر(پارک.دونگ.هون) و دیگری سرد، بی روح و منزوی(لی.جی.آن).

لی.جی.آن، دخترکِ منزویِ قصه، کودکی بسیار سختی رو پشت سر گذاشته. پدر و مادرش رو از دست داده، مرتکب قتل شده و مدتی رو هم در زندان سپری کرده و  حالا در اوج جوانی، تنها، خسته و بدبینه. زندگی اون به شدت خاکستریه و هیچ نوری از پنجره ی کوچیک خونه ی محقرش به درون نمی تابه! روزهاش تکراری و ملال آورن. درست مثل یه ربات، صبح بیدار می شه و لباس های کهنه  و تکراریش رو می پوشه و سر کار می ره. شبها توی تاریکی اتاق، غذاهای مونده ی رستوران ها و نسکافه هایِ کش رفته از شرکت رو می خوره و می خوابه.

در مقابل این شخصیت(که آی.یو به خوبی از پس ایفای اون براومده) و فضای سرد زندگیش، نیمه ی دیگر فیلم بر مدار زندگی دونگ.هون و خانواده اش یعنی همسر، مادر و دوبرادرش می چرخه. این زندگی هم اگرچه پر از رنجه اما گرم تره! دونگهون که در خانواده ای پنج نفره و متوسط بزرگ شده شخصیتی منطقی، دلسوز و حمایتگر داره. اون در واقع نماد مردِ خانواده است که اصلی ترین ویژگیش فداکاری و ایثاره. با این حال زندگی او حالتی یکنواخت داره.

همه چیز از وقتی عوض می شه که پای لی.جی.آن به زندگی پارک.دونگ.هون باز می شه! 


به نظر می رسه، فیلمنامه این سریال منطبق بر آموزه های آیین بوداست؛ بر مبنای آیین بودا،  زندگی و هر چه که به اون مربوطه (تولد، مرگ، پیری و...) موجب رنجه و اگر کسی طالبِ آرامش حقیقیه باید از این تعلقات فرار کنه و به تمرکز و درون نگری روی بیاره، تا به آرامش و شادی حقیقی و پایدار(نیروانا) برسه و اون وقته که از شرِ چرخه ی تناسخ و رنجِ دوباره زاده شدن رها می شه. 

در واقع آیین بودا، به دنبال رها کردن انسان ها از شر رنج های دنیاست. و این رنج ها، در دوران معاصر به دلیل مسائلی که تکنولوژی و نظام مدرن به آدم ها تحمیل کرده، چند برابر شده. در حال حاضر، انسان ها سرگردان تر از همیشه هستند. چیزی که در این سریال می بینیم، روایتِ رنج های انسان مدرن و راه حلِ  تفکر بودایی برای رهایی از این رنج هاست. اما ببینیم این رنج ها و راهکارها چی هستن:


 رنجِ دلبستگی

دونگ هون ظاهرا، موفق ترین پسر خانواده است؛ مدرک تحصیلی خوب، شغل خوب و همسر خوب! یعنی همه ی آیتم های یک زندگی ایده آل توی جوامع توسعه یافته(از جمله کره). درست بر خلاف دو برادرش که یکی شون اخراج شده و در آستانه ی طلاقه و دیگری مجرد و بیکاره. 

با این حال، توی زندگیش خلاءهای زیادی وجود داره که از همون قسمت های ابتدایی متوجهش می شیم. اون از بی عدالتی و تبعیض توی شرکت، بیکاری برادرها و کار کردنِ مادرش در سن و سال بازنشستگی، از سردیِ روابط بین خودش و همسرش رنج می بره. زندگی اون، علیرغم خونه و زندگی و زنِ زیبایی که داره، گرم نیست. دونگهون دچار یکجور خستگی و ملاله که در روند فیلم با لو رفتن موضوع خیانت همسر، خشم و سرخوردگی هم به این احساسات اضافه می شه. 

زندگی او اگرچه، خیلی با زندگی جی.آن متفاوته ولی دچار نوعی تکرار و روزمرگیه: کار، مشروب، خانواده و هر از چندگاهی فوتبال!


دونگهون دلبسته ست...دلبسته ی خانواده؛ و این دلبستگیه که برای اون، رنج به دنبال داره. 

گفتگوی دونگهون با دوست راهبش(یون سانگ وون) در معبد رو بخونید:

(دونگهون(انسان) در آغوش راهب(بودا): تنها راهِ رهایی از رنج ها، شکست ها و سرخوردگی ها بازگشت به دامن معنویت  و رسیدن آرامش واقعیه)

دونگهون: فکر کردم اگر خودمو قربانی کنم[ایثار و گذشت] زندگیم درست پیش می ره.

راهب: چرا مزخرف می گی؟ فکر کردی کی هستی که بخوای خودتو فدا کنی؟ گمونم می خوای اسمشو فدارکاری بذاری چون داری تا سر حد مرگ از خودت کار می کشی. اما بازم نه تونستی به جایی برسی و نه خوشحال بشی. کی ازت خواسته خودتو فدا کنی؟ کدوم بچه یا خانوده ای برای عزیزش همچین چیزی رو می خواد؟ 

دونگهون: همه همینطوری زندگی می کنن.

راهب: پس به جی سوک هم بگو اینطور زندگی کنه. چرا جوری زندگی می کنی که دوست نداری جی سوک اونطور زندگی کنه؟ اول باید خودت خوشحال باشی. دیگه اسم فداکاری رو نیار. بدون شرم و ترس اول روی خودت تمرکز کن. 


دل کندن از اونهایی که دوستشون داریم و تمرکز روی دنیای درونیِ خودمون، چیزیه که در تفکر بودا محوریت داره. راهب از دونگهون می خواد برای رها شدن از شر ناراحتی ها و رنج هاش، دست از فداکاری برای دیگران برداره و خودش رو دریابه. در پایان فیلم هم می بینیم که دونگهون تنهاست. همسرش می ره خارج تا با پسرش زندگی کنه. جی.آن هم که از زندگیش بیرون می ره. 


یکی دیگه از شخصیت های کلیدی سریال، زنی میانسال به نام جونگ هی ه. زنی که به خاطر عشق نافرجامش به یون سانگ وون یا همون راهبِ معبد، پریشان و افسرده حاله. اون برای جبران غم ها و تنهایی هاش، اداره ی یک بار رو به عهده گرفته. باری که مشتری هاش، هم محله ای ها و رفقای قدیمیش هستن. آدم هایی که در دهه چهارم زندگیشون قرار دارن و هریک به نحوی رنج می برن. 

جونگ هی در نهایت، تصمیم می گیره به معبد بره و سانگ وون رو برگردونه. موقع رفتن می گه می رم که معبد رو به آتیش بکشونم. اما بعد از ملاقات کوتاهی، شعله های عشق رو در دلش خاموش می کنه و برمی گرده! و بعد نوبتِ راهب می شه که بعد از چند روز تمرکز و مراقبه، بیاد و ازش بخواد که زندگی شاد و آرومی داشته باشه! 

این آهنگ که در قسمت های انتهایی سریال از زبان جونگ هی می شنویم جالبه:

عشق زیاد دووم نمیاره

همیشگی هم نیست

عشق من... بعنوان آخرین هدیه م بهت، تو رو فراموش می کنم

و یه رژلب جیغ می زنم

وقتی ستاره ها محو شدن و این شب تاریک روشن شد

من حتما فراموشت می کنم.


در نهایت، پذیرفتنِ واقعیتِ زندگی، جونگ. هی رو به آرامش می رسونه. در یکی از سکانس های انتهایی، جونگ هی به جی.آن می گه بیا تو زندگی بعدی مون همدیگه رو ملاقات کنیم. گویا اعتقاد به تناسخ و دوباره زاده شدن (که در خیلی از دیالوگ ها بهش اشاره می شه)، بهش صبر و تحملِ گذروندن زندگیش رو می ده.


رنجِ انسانِ مدرن برای دیده شدن


_ اگه دنیا جایی بشه که هیچکس نتونه تو کاری خودشو نشون بده یا نیازی نباشه، همه مون آزاد می شیم و تمام کاری که آدما نیازه بکنن اینه که عاشق بقیه بشن. از دست این دنیا خسته شدم. خیلی خسته م. من تو هیچی خوب نیستم. دلم می خواد بمیرم. 


تصویر و دیالوگ بالا مربوط به یکی از شخصیت های کلیدی فیلمه. دختری که نقش یک بازیگرِ شکست خورده و ناکام رو در این سریال بازی می کنه. نمایش زندگیِ رقت بار این شخصیت برام خیلی جالب بود. کسی که تو جامعه ی رقابتیِ کره، یه بازنده به حساب میاد. هم این دختر و هم برادرِ سومی دونگهون که یه کارگردانِ شکست خورده ست، نمونه ای از آدم های زیادی هستند که پشت درِ  صنعت سرگرمیِ کره صف کشیدن و آرزوی دیده شدن رو دارن! 
اگرچه در نهایت این دو نفر، با معجزه ی کارگردان و نویسنده(!)  به موفقیت می رسن، اما دیدن زندگیِ این دو نفر قبل از این معجزه، تأمل برانگیزه. چرا باید ارزش انسان ها وابسته به کاری که انجام میدن باشه؟ چرا باید ارزش یه بازیگر یا کارگردان از یه مستخدم بیشتر باشه؟ چرا باید یکسری معیار خاص به عنوان معیارهای تام و تمام موفقیت انسان تو این دنیا تعیین شده باشه و همه مجبور باشن برای رسیدن به حس و حال خوب، به سمت این معیارها بدون؟ این معیارها رو کی تعیین کرده؟ 

شکی نیست که انسانِ قرن 21، رنجِ عظیمی برای دیده شدن می بره و این مختصِ جامعه ی کره نیست. توی کشور خودمون هم این مساله وجود داره. کافیه سری به صفحات شبکه های اجتماعی (به عنوان یکی از میدان های دیده شدن) بزنیم. اما در این سریال راهکار بخصوصی برای رهایی از این رنج پیشنهاد نمی شه! در نهایت این بازیگر شکست خورده تبدیل به بازیگری موفق می شه و دیده میشه!

سانگ هون (برادرِ بزرگتر)، اوایل سریال خطاب به کی هون (برادر کوچکتر) می گه یه سریال در مورد زندگی مردهای میانسال بساز؛ انگار  از دیده نشدن و در حاشیه بودن خسته ست. از اینکه تو چشمِ همسر و مادرش، اعتبارش رو از دست داده رنج می کشه.

 اون سکانسی هم که زل زده به صفحه نمایش تلوزیون و گریه می کنه جالبه. 

همه ما دوست داریم دیده بشیم. اما معمولاً واقعیتِ زندگی اون چیزی نیست که توی نمایش ها می بینیم. 


راه عبور از رنج ها: بازگشت انسان به  قدرت درونی

توی قسمت آخر، کی هون می گه داشتم یک فیلم از زندگی چند تا بچه یتیم می دیدم، اما چون خیلی تلخ بود، نتونستم ببینم. چند روز بعد فیلم رو دیدم و با خودم گفتم چه خوب که تا ته دیدمش. فهمیدم بچه ها یه قدرت درونی داشتن. انگاری همه آدما یه همچین قدرتی توشون هست.  

این دیالوگ، پیام اصلی سریاله. 

در نهایت، همه ی شخصیت های فیلم با تکیه بر قدرت درونی خودشون به آرامش می رسن! چیزی به اسم خدا یا نیروی برتر وجود نداره. هر چه هست درون انسانه. معجزه رو خودِ آدم ها رقم می زنن. راه تحمل رنج ها هم بازگشت به این قدرت درونیه!

 راهب به دونگهون می گه: برنده شو!

کی هون شروع می کنه به نوشتن فیلمنامه، مادربزرگ جی.آن وقتی خیالش از بابت جی.آن راحت می شه تصمیم می گیره که بمیره، سانگ هون یه نظافت چی نمونه می شه و کلی پول جمع می کنه و زنش رو برمی گردونه، همسر دونگهون اشتباهاتش رو جبران می کنه و می ره پیش پسرش تا از یه زنِ سرکش و خیانتکار تبدیل به یه مادر مهربون و با گذشت بشه، جی.آن هم بعد از کارهای خوبی که در حق دونگهون می کنه تبدیل به یه کارمند نمونه می شه.

مفاهیم اخلاقی نهفته در فیلم واقعا زیباست. عشق به خانواده، تلاش و ایثار و پاکی و صداقت شخصیت ها زیباست. اما هیچ اثری از خدا یا نیروی برتر توی این فیلم نمی بینیم. هر آنچه که هست به دست انسان ها اتفاق می افته. حتی راهب که نماد معنویت فیلمه، مدام از اتکای به خود صحبت می کنه نه خدا یا حتی نیروی برتر.






نظرات  (۳۱)

سلام موافقم .اما اگه اونا طبق اعتقادشون ساختن که اشکالی نداره .اما نقدش برا ما که جهان بینیمون فرق داره لازمه .
پاسخ:
سلام
بله همینطوره ، لازمه که با آگاهی ببینیم :)
سلام.
حالا میفهمم که چرا غم‌ این سریال برای من‌ تمومی نداشت واقعا به حذف متافیزیک دقت نکرده بودم! عجیبه!! اما همچنان هم واقعا غم‌ انگیز و درگیر کننده اس به نظرم بعد سریال Kill Me Heal Me برترین سریالیه که تو کره ساخته شده.
پاسخ:
بله همینطوره. سریال، یه سریال قوی و درگیر کننده ست.
برداشت من اینه که آجوشی قبل از اینکه بفهمه زنش بهش خیانت کنه هم غم داشت و علت غمشم این بود که کار اصلیشو که مهندسی و طراحی و ساخت ساختمون جدید بود رو انجام نمیداد و برخلاف میل قلبیش مجبور بود که از ساختمونای کهنه بازدید کنه و ایمنی اونا رو بررسی کنه و اگه مشکلی داشت نمره دی رو بهشون میداد تا باسازی بشن آحوشی ساختن چیز نو رو دوست داشت ولی مجبور به باسازی چیزای کهنه بود به همین دلیلم افسرده بود همین موضوع تو رابطشم مشهود بود آجوشی شکاف زندگیش رو تو رابطه بیست ساله اش با همسرش پیدا کرد و طبق ذات شغلیش داشت دقیقا همون برخوردی که تو کارش داشت رو تو زندگی شخصیشم پیاده میکرد یعنی به جای ساختن رابطه جدید با جی آن رابطه مریض و کهنه اش رو با زنش حراست و بازسازی میکرد اما قسمت آخر فیلم صدای خنده آجوشی تو کافه میومد مردی که در طول فیلم صدای خندشو نشنیده بودیم این نشون از رضایت آجوشی بود چون داشت کاری رو میکرد که دوست داشت، ساختن ساختمونای جدید این موفقیت رو مدیون جی آن بود بنابراین احتمال میدم اجوشی به دروی رسیده که کهنه را نگه نداره و جدید بسازه و فهمیده این شیوه مطابق میل و خواسته قلبیشه پس بعدها که با جی آن قرار غذا خوردن میذاره این رابطه جدید رو هم با اون میسازه و پروبالش میده ضمن اینکه تو همون کافه داشت به دوستش میکفت زنم قصد برگشت نداره و انگلیسش خوبه و اونجا میمونه اما انگلیسی من خوب نی وقتی زبون اونجا رو ندونی دست کمت میگیرن پس نشون میده احتمالا در آینده توانایی این رو پیدا میکنه که رابطش رو با زنش تموم کنه
پاسخ:
سلام
برداشتت خیلی جالب و جدید بود
ممنونم
کاش آدرسی میگذاشتی که از نظراتت برای پست های بعدی استفاده بشه

سلام. من از نظراتتون خیلی خوشم اومد و از اونجایی که احساس کردم نظرات من شبیه به نظرات شماست، پس میخواستم بدونم شما سریالیو میشناسید که موضوعش شبیه به موضوع این سریال بوده باشه و عشق و فداکاری و دلبستگی و اینجور چیزا رو متفاوت از کلیشه های تمام سریال ها نشون بده؟ یا سریالی هست که بخواید بهم پیشنهاد کنید حتما ببینم؟
پاسخ:
سلام
راستش خیلی تمایل ندارم تو زمینه معرفی سریال وارد بشم
چون اینجا قصدم نقده.
اما میتونم بگم مشابه این سریال رو تا به حال ندیدم.

من با نظر "مرضیه" خیلی موافقم.

و اینکه ترس از بیان کلمه خدا توی همه دنیای مدرنیته دیده میشه، ترس از مازوخیست قلمداد شدن، ترس از بیان اعتقادات معنوی. با این وجود این سریال توی همچین شرایطی با اعتمادبنفس از اعتقادات حرف زده جای تحسینم داره. دست کم برای من.

و در تایید حرف مرضیه، دونگ هون کارشو هم عوض کرد. پست بظاهر خوبشو گذاشت کنار و آقای خودش شد و شرکت خودشو تاسیس کرد. آخرای سریال از خلایی گریه می کرد که قطعا نبودن همسرش نبود. برادرش باهاش راجع به جی آن پرسید و نه همسرش. برادرش توقع داشت با جی آن ارتباط برقرار کنه چون شخصیتشو میشناخت و میدونست بهش علاقه داره اما با منش متعهدش خودشو سرکوب می کنه. همسرشم میره امریکا واسه تحصیل، این یه جدایی بزرگ بود. 

پایان خوش نیمه بازی داشت اما میتونست بهتر نوشته بشه. 

پاسخ:
اوهوم
مرسی از نظرت

من برای نقدسریال لطفا برگرداجوشی سرچ کردمو این صفحه روپیداکردم.عاشق نقدشدم بچه هاااا حتمانگاش میکنم و نظرمومینویسم.لطفا برگرد اجوشی و بلک روهم نقدکنید

یکی از سریال های خوب کره ای تو این چند سال اخیر بوده واقعا فیلمنامه قوی داره انتخاب بازیگرها واقعا هوشمندانه بود.آیو یکی از بهترین بازیهاش و انجام داد نسبت بقیه سریالهای دیگش.واقعا نقش کارگردان وفیلمنامه خیلی کمک کرد به بازیش. soundtrack های سریال عالی بود تصویربرداری عالی.کلا کارگردان سریال خیلی خوب بازی گرفت از بازیگراش کلا ادم تفاوت میبینه نسبت به دیگر سریاهای کره ای البته تو ژانر خودش.مثلا سریال آیریس1 در سال 2007 به نظر من هنوز یکی از بهترین ها تو زانر خودش هست. خیلی میشه درباره این سریال صحبت کرد نقد کرد.هر کسی با هر سلیقه میتونی نظر بده.واقعا خروجی سریال خیلی حرف برای گفتن داره امیدوارم کارگردانهای ما در ایران بتونن یه همچین سریالهایی رو بسازن

پاسخ:
بله خیلی

درواقع سریال  نمیخواد بگه که خدا وجود نداره و به خودت تکیه کن سریال میخواد بگه مردم نباید اینقد به خدا وابسته شن برای کاراشون ینی میگه اونا تلاش نمیکنن و وقتی اشتباهیی میکنن سعی برای جبرانش نمیکنن میگن تموم شد ما اشتباهو کردیم راهی برای جبرانش نیست؛نمیتونم درستش کنیم خدا کمک کنه خدا میدونه خدا درستش میکنع؛کی گفته؟ اون منتظره تا تو بخودت بیای تا تو شروعع کنی به معجزه ساختن و تلاش کردن؛اون دیگه کاری نمیکنه فقط نظاره گره اون منتظر تا انسانایی که ساخته هم بسازن و هم پیشرفت کنن اون منتظره به اون مرحله از خوبی برسین و عالی بشن که بهم عشق بورزن و معجزه رو خودشون بسازن درواقع معجزه از  طرف خدا نیست معجزه کارای خوببیه که تو در حق دیگران میکنی و بعد وقتی درحقت جبران میشه اسمشو میزارین معجزه دیالوگ سریال وقتی کاملیا شکوفا میشه هم بود این درواقع عکس العمل دنیا نسبت به کار خوب توعه یا حتی بد گه به صورت بدبیاری برمیگرده درواقعه میگع به خودتون تکیه کنین هرچی میشه دست به دامن خدا نشین  و از خودتون شروع گنین منتطر نشین اون کاری گنه یا هی به یه کاری کردن ادامه بدین یا یکی بیاد نجاتتون بده خودتون دست به کار شین وابسته و متکی به کسی نباشید به خودتون تکیه کنید و درواقع منظورش از برگشت به نیرو درونی اینه. ینی رو اوردن به خود نه منتظر خدا بودن

پاسخ:
خب ببین بخشی از حرفات درسته ولی این بخش (مطابق دین ما) غلطه

درواقع معجزه از  طرف خدا نیست معجزه کارای خوببیه که تو در حق دیگران میکنی و بعد وقتی درحقت جبران میشه اسمشو میزارین معجزه دیالوگ سریال وقتی کاملیا شکوفا میشه هم بود این درواقع عکس العمل دنیا نسبت به کار خوب توعه یا حتی بد گه به صورت بدبیاری برمیگرده درواقعه میگع به خودتون تکیه کنین هرچی میشه دست به دامن خدا نشین 

ما معتقدیم که خوبی ها از جانب خداست و بدی ها از جانب خودمون(رحمت خدا دایره گسترده ای داره؛ وفتی بدی می کنی از اون دایره خارج می شی و بهت آسیب می رسه پس در واقع آسیب از جانب خودت به خودت رسیده. در مقابل باور به خدا، یه باور دیگه هم داریم که ریشه در عرفان های کاذب شرق داره؛ مثل مساله کارما که این روزها تو مجازی هم خیلی مد شده! که مثلا می گن بیایین چله بگیریم و 40 روز به دنیا و آدم ها انرژی مثبت بفرستیم تا بهمون انرژی مثبت رو پس بده. خب ما توی دین هم داریم که حسن ظن و تفکر خوب و مثبت، باعث اتفاقات خوب می شه و افکار منفی اتفاقات بد رو جذب می کنه. حدیث داریم اگر خواستید براتون می فرستم با سند. منتهی اینکه فکر کنیم دنیا و آدم هاش، جدای از خدان و از خودشون قدرتی دارن کاملا غلطه. 
اتفاقا ما باید برای همه چیز دست به دامن خدا باشیم. چون وجود ما از او نشأت گرفته و ما وقتی قوی و خوب و مثبت هستیم که مدام با خالقمون در ارتباط باشیم.
اگر شکست خوردیم، اگر بد آوردیم، اگر لغزش داشتیم بدونیم که دلسوزتر از او کسی نیست و بپریم تو بغلش!
اگر هم موفق شدیم بازم بدونیم که او از موفقیت ما بیشتر از خودمون خوشحاله پس باهاش حرف بزنیم و تشکر کنیم! اینطوری که نعمت ها و موفقیت ها بیشتر و بیشتر میشن! نه به خاطر عکس العمل دنیا، بلکه به خاطر یه قاعده ی الهی که میگه: شکر نعمت، نعمتت افزون کند/

ببخشید پرحرفی کردم/
ببین فرق ما و آدمای این فیلم می دونی چیه؟

اونا وقتی میشکنن به مشروب و رابطه پناه می برن تا یه جوری خلاء رو پر کنن و مشکل رو فراموش. 
اینو بارها تو فیلماشون دیدیم که بعد از بدبیاری می رن مست می کنن.
اما ما به خدایی معتقدیم که از همه شکست ها و ناکامی ها بزرگتره و می شه تو بغلش هق هق گریه کرد و انرژی دوباره گرفت و قوی شد و به مسیر ادامه داد...

درامای غمگینی هستش با اینکه بازیگران عالی و کارگردانی بسیار قوی داره ولی برای کسانی که از درامای شاد لذت میبرند اصلا توصیه نمیشه چون داخل این دراما همواره غم و انده و خیانت و .... وجود داره و با روحیه افراد لطیف همخونی ندا 

ممنون به خاطر این نقد بسیار جامع و عالی شما از این سریال امیدوارم باقی سریال ها رو هم با نقد شما ببینم

 

پاسخ:
غمگینه منتهی افسرده و سیاه نیست

خیلی سریال قشنگیه بااینکه سکانسایی داره که گریت میگره خودم حساسم گریه کردم وباز هم برای چندمین دفعه سریال از اول دیدم ... اجوشی کمی اعتماد بنفسش پایین بود و با ملاحظه بود اتفاقا خیلی هم معتقد بود و فیلم خلا معنوی و خدا نداشت مگه باید حتما بگه خدا وهمه بدبختی هاش به خدا نسبت بده بنظرم شما همون فیلم و سریال امثال ستایش و بقیه وسینمای ایران دنبال کن بهتره ..چرا وقتی که رفت معبد پیش دوستش ر حساب نکردی ...باید مث فیلم ایرانی به دروغ مرد بشین سر سجاده سلام اخرش بگه وجلو همه بزنه زیر گریه و از اخوند محل گدایی کنه..جی ان از طرفی هم بااینکه کم حرف بود ولی کاملا منطقی و با درایت برخورد میکرد حس میکردم میدونه و اجوشی میشناسه که باهاش قرار نمیزاره اخر هم مشخص شد به خاطر دفاع از زندگی زناشویی اجوشی چه کارا که نکرد...

پاسخ:
اوهوم..

همچین سریال کره ایی تا حالا ندیده بودم البته یک چند جا کلیشه های بازی سریال های کره ایی می شد دید مثل شخصیت کارگردان ورشکسته 

یا بازی چاپلوسی که در شرکت بود اما در مجموعه با تمام سریال های کره ایی که دیده بودم فرق می کرد 

خیلی خوب بود یک جاهایی  آدم دوست داشت دوباره سریال رو ببینه 

 من دوباره برگشتم و دیدم 

پاسخ:
آره همینطوره

اصلا نمیخوام بعد سریال افسرده شما.تقریباا بیستایی سریال کره ای دیدم ببینمش؟از لحاظ دینی که شک اور نیست نه؟

پاسخ:
افسرده کننده نیست
نه در اون حد نیست

شک آور باشه! آدم از شک به یقین میرسه. ایمانی که طوفان شک بهش نتازه که ریشه نداره!

پاسخ:
بله بله

سلام نقد خیلی عالی بود و در ادامه میخوام به یه وجه مشترک بین اجوشی و خودمون یا بعضی ادمای دورو برمون اشاره کنم؛ یکی از مهم ترین اشتباهات ما اینه که فک میکنیم واسه رسیدن به چیزی که میخوایم دیر شده، از یه جایی به بعد یجوری تمام خواسته هامون و رها میکنیم انگار قراره فردا بمیریم یا دنیا به اخر برسه .

زندگی اجوشی مثل ساختمونایی بود که بازسازی میکرد، قدیمی و کهنه بود و بهش عادت داشت و با تکیه به روزایی که این ساختمون تازه بوده میخواست ترمیمش کنه و ادامه بده. اجوشی نمیخواست دندون لقو بکشه اما گاهی وقتا برای رسیدن به روزای خوب باید بکوبیم و ازنو بسازیم، باید از بعضی چیزا بگذریم.

تمومش کن دوست من هر سن و سالی که داری مهم نیست، زندگی چه ارزشی داره وقتی برای رسیدن به چیزایی که دوست داری تلاش نکنی؟ ریسک کن! اصلا هدف همینه! ما قراره تهش سربلند باشیم پس مشکلی نیس اگه حتی شکست بخوریم .

این سریال واقعیت زندگی رو تو صورتمون میکوبه و درسته تلخه اما مثل شکلات تلخ عجیب بهم چسبید. برعکس کیدراماهای شیرین توی اجوشی من شخصیت های اصلی تهش بهم نرسیدن و اصلا کلیشه نداشت.

پیشنهادم بهتون اینه که اگه میخواین تو همین مایه ها سریال ببینین "دنیای متاهلی"  تلخ تره؛ درضمن این سریال نظرتون روبه کل درمورد ازدواج و بچه تغییر میده پس خیلی توصیه نمیشه😅 ، اگه دوست دارین سریالی که میبینین پر از تلاش و زمین خوردن و بلند شدن باشه بایه پایان شیرین "کلاس ایته وون" بهترین گزینه ست😍، و یه سریال بی نهایت فوق العاده که در عین شباهت تفاوت عجیبی با کیدراماهای دیگه داره سریالی که دارای صحنه های نهایت کلیشه و در عین حال فاقد کلیشه ست❤️ و اون نیست جز "تو فوق العاده ای"
شاد باشین😍

پاسخ:
با این قسمت موافقم» ما قراره تهش سربلند باشیم پس مشکلی نیس اگه حتی شکست بخوریم .

من کلا توی سریالا نگاه کلی ندارم و معمولا یا سریالیو دوست ندارم یا اگه دارم فقط عاشقانه ی زوج اصلیو دوست دارم... یعنی بدبختیا و مشکلاتشون مسائل کاری و خانوادگی و شخصیتای فرعی پیامای عرفانی و اخلاقی و... برام هیچ جذابیتی نداره... تو این سریال عشق آجوشی و جی آن رو خیلی دوست داشتم و همه تمرکزم فقط رو این بود دلم میخواست یه عشق و صحنه ها و روندی که واقعا بشه بهش گفت عاشقانه بینشون وجود میداشت.. یعنی رابطه عاشقانه و در آخر ازدواج... ولی خب اینطور نبود خییلی جذاب و جالب میشد اگه یه عاشقانه واقعی بینشون میتونست وجود داشته باشه و رقم میخورد... بقول خود جی آن که به شوخی گفت کسی که بتونه بدون من هم شاد زندگی کنه برام جذابیتی نداره.. خیلی راحت هم از هم جدا شدن و به کارشون پرداختن... و اینکه پایانای باز رو هم دوست ندارم اینکه آخر یه سریال نشون بده هردو دنبال کار مورد علاقه شون رفتن و بعد از پیشرفت کاری همو ملاقات کردن برام پایان شادی نیست برعکس همیشه برام بینهایت دلگیره.. چون دوست دارم اولویتشون عشق باشه و آخرش تکلیف عشقشون بطور خیلی واضح مشخص شه...

راستی خوشحال میشم نظرتونو در مورد نظرم بدونم

پاسخ:
ممنون ار نظرت
به نظرم همین که این سریال چندان وارد فاز رمانتیک نشد، باعث واقعی تر بودن و خاص بودنش شد.
اگر قرار بود تمرکز روی عشق و عاشقی باشه که شبیه سریال های دیگه می شد.
سریال ها همیشه قرار نیست رویا و تخیلات عاشقانه رو به تصویر بکشن. این سریال خودِ زندگی بود. زندگی کره ای بدون رنگ و لعاب های اغراق آمیز

بهترین فیلم در ژانر اجتماعی بود که دیدم💫😍💖

نقدکامل و عالی بود به نکاتی اشاره کردی که متوجهش نشده بودم،💚

 ولی باقسمتی که میگفتی هیچ اثری از خدا نبود مخالفم ، شاید تمرکز فیلم روی معنویت نبود ولی تمام اتفاق هایی که توی زندگی هرکسی میفته خواست خداست و بدون خواست خدا هیچ اتفاقی نمیفته، ولی بنا نمیشه بشینیم و بگیم درست میشه، خود خدا گفته از تو حرکت از من برکت.

اگه بخوایم از این دید بگیم خواست خدا بوده که تحویلی توی زندگیشون رخ بده و حق به حقدار برسه💚

پاسخ:
ممنون از نظرت و ممنون که نقد رو خوندی :)

سریال سد اِندینگ هستش؟

پاسخ:
نه

این سریال بینظیر بود

پاسخ:
بله خیلی خوب بود

بلافاصله بعد از اینکه سریال رو تموم کردم نقدتون رو خوندم و خیلی جالب بود.

یکی از جذابیت های سریال این بودش که تورو با خودش همراه میکرد و شما شاهد رشد شخصیتی بودی. واقعا با احساسات آدم باز میکرد و بازیگرای خوبی هم داشت. از نظر من واقعا یکی از سریال های خوب کره ای بود. اون فضای سریال کمی غمگین و خاکستری بود ولی انگار با فراز و نشیب هایی که توی داستان اتفاق می افتاد و رشد شخصیت ها بهش رنگ میداد. من که واقعا ازش لذت بردم و ارزش دیدن رو داشت. ولی یکی از چیزهایی که آزارم میده اون پایان نسبتا باز سریاله با اینکه امیدوارم در آخر آجوشی و جی آن به هم برسن D:

پاسخ:
ممنون که خوندی :)
بله موافقم ارزش دیدن رو داشت

سلام. این سریال شاهکار بود...! اشک منو دراورد واقعا معرکه بود مخصوصا با بازی بی نظر آیو و لی سون گوک.. لطفا اگه میشه چند سریال درام واقعا قشنگ مثل اجوشی من رو بهم معرفی کنید ک ببینم اگه لی سون هم توش باشه ک عالی تر ممنون 

پاسخ:
بله سریال خیلی خوبی بود
چیزی به ذهنم نمی رسه، کمتر سریالی رو شبیه این سریال دیدم

مادربزرگ جی آن:"با شاد زندگی کردن،محبت افرادی که باهاشون یه رابطه فوق العاده و ارزشمند ساختی رو جبران می کنی!"

از دیگر نتایج این سریاله به نظرم👌

پاسخ:
بله بله ممنون از نظرتون :)
باید خوب و درست زندگی کنیم چون زندگی یه هدیه ارزشمنده

یه چیزی که تو این سریال خیلی دقت من رو متوجه خودش کرد، صداقت شخصیت های اصلی فیلم بود. جی آن با اینکه سختی های زیادی تو زندگی کشیده و حتی مرتکب جرم شده اما هیچوقت در طول سریال دروغ نگفت. 

یا همسر دونگ اون از وقتی عذر خواهی کرد دیگه ازش دروغ نشنیدیم. حتی اونجا که برادر شوهرش از رابطه اون با فرد دیگه ازش سوال کرد. و یا حسادتش نسبت به جی آن 

یه نکته دیگه این فیلم خودکنترلی عمیق دونگ اوون بود. و اینکه این مرد با اینکه می دونست جی آن عاشقش هست اما هیچ وقت از عشق دختری که فاصله سنی زیادی باهاش داشت و حتی در شرایطی بود که خیلی راحت می تونست ازش بهره ببره ، سوء استفاده نکرد. حتی اونجایی که تا درب منزل می رسوندش و دختر هم منتظر یک لب تر کردن بود باز این مرد خودش و احساساتش رو کنترل کرد که به نظرم اسم فیلم برازنده این ویژگی دونگ اون بود. 

پاسخ:
دونگ اوون واقعا انسان شریفی بود :)
شاید حتی یه مقدار شبیهِ الگوی مرد مسلمان 
منظورم الگویی که در دین تعریف شده 
ولی عیبش این بود که هیچ تلاشی برای بهتر شدن روابطش با همسرش نمی کرد.
عشقش کارش و خانواده ش بودن و زندگی مشترک دیگه براش مفهومی نداشت ولی جرات تموم کردنش رو هم نداشت. این انفعال خیلی بد بود

همیشه وقتی یه فیلم یا سریال میخوام ببینم یه سوال از خودم میپرسم 

بعد از تموم شدنش از وقتی که گذاشتم پشیمون میشم یا خوشحال؟

یه فیلم خوب مثل یه کتاب خوب میمونه به نظرم ، فیلم رو دوست داشتم و واقعا از وقتی که براش گذاشتم خوشحالم قصد داشتم دوباره ببینم ولی بعد خوندن نقد و نظرات تصمیم جدیتر شد برای دوباره دیدنش چون متوجه شدم خیلی از پیام های فیلم رو به خوبی نگرفتم 

نوع نگاه  خانم مرضیه رو دوست داشتم ولی خوب شد ایشون جای گارگردان نبودن وگرنه احتمالا جی آن و دونگهون بهم میرسدن:)

ولی بنظر من دونگهون و جیان دوست باقی موندن آره خب ازش خوشش میومد ولی این رو هم میدونست که اونا مناسب هم نیستند چون دختره تو شرایط بدی بود نمیتونست درست تصمیم بگیره جیان  مشکلات زیادی داشت انگار که سی هزار سال زندگی کرده بود نمیتونست به خوبی تصمیم بگیره در این شرلیط آدم جذب چیزایی میشه که تو زندگیش کمه سکانس فوق العاده زیبا و تاثیرگذار وقتیکه دونگهون میره وبا طلبکاره درگیر میشه و جیان صدای درگیری رو از تلفنش میشنوه،تا حالا این حس رو تجربه نکرده کسیکه حمایتش کنه، و اینجاست که جیان سیل اشکش جاری میشه بله این جای خالی تو زندگی جیان وجود داره همین جای خالی تو زندگی دونگهون هم وجود داره وقتی به دوستش میگه وقتی تصمیم گرفتی راهبه بشی خیلی خوشحال بودم چون تا وقتی تو بودی من همیشه نفر دوم بودم وقتی سرتو میتراشیدن اونموقع بود فهمیدم دوستمو از دست دادم اونا در مقطعی با هم آشنا شدن تا حال همو خوب کنن و این رو دوگهون میدونست با کمک تجربه ش تصمیم منطقی گرفت تصمیم گرفت دوست بمونه 

این سریال تعریفی دیگری از دوستی بود.

این سریال برای من متمایز و واقعی بود. 

پاسخ:
آره قبول دارم فیلم خوب مثل کتاب خوب می مونه. هرچند اثرپذیری آدم از فیلم خیلی زیاده .یه جورایی ذهن و روح آدم در مقابل فیلم منفعله
ولی وقتی کتاب می خونی تسلط بیشتری رو خودت داری. چون کمتر توش غرق می شی.

آقا من دیدم هنوز که هنوزه جواب میدید.خواستم بپرسم اسم این آهنگی که نوشتیو متنش رو میشه بگید؟یا حداقل بگید کجا میشه پیداش کرد؟

پاسخ:
:)))
سلام گلم
نمی دونم عزیز 
اگر  اشتباه نکنم قسمتای آخر جونگ هی اینو با خودش زمزمه می کرد

سریال فوق العاده ای ک برای مدت ها باعث هیجانم شد و هم دلم میخواست نتیجه رو ببینم هم دلم نمیخواست تموم بشه. کارشون عالیه این سریال حق داره عضو بهترین ها باشه 

سلام.  اگه کسی خواست دوبله فارسی این سریال رو دانلود کنه ، به آدرس تلگرامی https://t.me/mymister_fa1 مراجعه کنه

 

 

خیلی سر یال قشنگیه.واقعا از دیدن این سریال لذت بردم.دلم نمی‌خواد تموم شه اما دوست هم دارم ببینم پایانش چی میشه.بازیگرای فوق العاده و فیلم نامه منحصر به فرد.جوریه که فکر میکنی خودتم تو دل داستانی و هربار جای یکی از شخصیت ها .من با این سریال انگار زندگی کردم.سریالی هست که واقعا عبرت آموزه و درس زندگی میده.

  • دخی کیپاپر و کیدرامر
  • سلام

    بنظرم توی این نقد چشمتون رو روی نکات مثبت بستین و فقط از آموزه های بودا که توش بوده ایراد گرفتین

    باید آدم آگاهی داشته باشه ولی قرار نیست که چشمشو رو همه چیز سریال جز اون ببنده

    در کل من سریالهای،اینجوری زیادی دیدم مثل گابلین و هتل دل لونا ولی هیچ خدشه ای به ایمانم وارد نشده و تازه قویتر هم شده

    و اون عکس نوشته به نظر میاد دست ساخته یه کیدرامر باشه

    من توی دیدن فیلم خییلی سخت گیرم و کم پیش میاد که به نظرم فیلمی ارزش دیدن داشته باشه، اما واقعا و حقیقتا از فیلم لذت بردم. هم به لحاظ کیفیت ساخت، هم بازی‌ها، هم درگیر کردن آدم با داستان، هم داستان پر فراز و نشیب و تعلیق های نو به نو، هم روابط انسانی و دوست داشتنی شون، اولویت دادن به خانواده، خیلی عالی بود... پیام‌های عمیق و درست، و عاشقانه ی متفاوت و پاک، چقدر دونگ هون انسان و شریف بود، چقدر مسلط و با اراده بود. از همه ی اینا بگذریم قسمت پایانی فیلم منو شگفت زده کرد، اونجا که حتی تونست زاویه دید ما رو هم تغییر بده، تا اون لحظه فکر میکردم به جی آن ظلم شد که به دونگ هون نرسید، اما وقتی حرفهای مادربزرگشو یادش اومد زاویه دید من هم با جی آن تغییر کرد و آتیش عشقش تبدیل به یه حس ارزشمند شد.به نظرم اگر کسی پیام اون سکانس رو خوب نگرفته باشه پایان فیلم رو غم انگیز میبینه.. واقعا لذت بردم. باید ایندفعه با همسرم ببینمش، حیفه نبینه

    عشق زیاد دووم نمیاره

     

    همیشگی هم نیست

     

    عشق من... بعنوان آخرین هدیه م بهت، تو رو فراموش می کنم

     

    و یه رژلب جیغ می زنم

     

    وقتی ستاره ها محو شدن و این شب تاریک روشن شد

     

    من حتما فراموشت می کنم.

     

    سلام امکانش این اهنگی ک تو سریال قسمت ۱۴ خوند و اگر اسمشو میدونید بگید

     

    سلام 

    غم سریال خیلی زیاد بود در حدی که نتونستم بیش از سه قسمت رو ببینم...ولی نظرم رو راجب کره عوض کرد حس میکنم این زندگی‌واقعی تو کرست.

    با اینکه قسمتای زیادی رو ندیدم اما اونچه که برام عجیب بود شرایط وحشتناک و زیر نظر داخل شرکت بود. نداشتن ازادی...تصویری ک نشون داد تصور وحشتناک من از ایندمه یه زندگی رباتی زیر ذره بین. امیدوارم یکم اغراق باشه که بگیم زندگی واقعی کره اینطوریه این خیلی وحشتناکه

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی